بی سیمچی

من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت می‌سوزی!

بی سیمچی

من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت می‌سوزی!

بی سیمچی

هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد!

یاد شهدای عزیز تنها با دیدن عکس آنها زنده نمی‌شود. زنده نگه داشتن یاد آنها در تداوم راهشان است،چرا که کار آنان ناتمام مانده است. شهید امیر اربابی

بایگانی
آخرین نظرات

rahbaram

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

دانه های برنج را دانه دانه از روی پارچه ی سفید جمع می کند


دانه های جمع شده را که می ریزد کنار غذای هنوز خورده نشده


تازه می فهمیم کشیده شدن امتداد آن پارچه سفید،


از روی میز تا روی پاهایش، برای تمیز ماندن عبایش نیست؛


برای تمیز ماندن برنج هاست،که از قاشق می افتند،از خوردن نیفتد


با یک دست و آن هم با دست چپ، غذا خوردن سخت است


  • علی صالحی

نظرات  (۳)

  • خادم الشهدا(میشداغ)
  • سلام

    سپاس از حضورتون

     

    زیبا بود...

    یا علــــــــــــــــی

  • لبخند خدا و بندگی من
  • سلام

    وبلاگ جالب و پر محتوایی دارید اگر با تبادل لینک موافقین لطفاً بهم خبر بدین.

    در پناه حق.

  • مهدی یار تقوی
  • خیلی زیبا بود
    حسن توجهتون هم زیبا بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی