بی سیمچی

من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت می‌سوزی!

بی سیمچی

من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت می‌سوزی!

بی سیمچی

هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد!

یاد شهدای عزیز تنها با دیدن عکس آنها زنده نمی‌شود. زنده نگه داشتن یاد آنها در تداوم راهشان است،چرا که کار آنان ناتمام مانده است. شهید امیر اربابی

بایگانی
آخرین نظرات

شهدا به چه چیزایی فکر می کردند

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۱ ب.ظ

شب عملیات پلاکشو کند و انداخت سمت سیم خاردارها!


بهش گفتن این چه کاریه! اگه شهید شدی خونوادت چه گناهی کردن


که یه عمر چشم انتظار بچشون باشن!


گفت یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهید بشم


جنازمو میبرن توی محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!


از خدا خجالت کشیدم!


شهدا به چه چیزایی فکر می کردند


من و تو به چی فکر می کنیم!!؟؟ 


  • علی صالحی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی