بی سیمچی

من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت می‌سوزی!

بی سیمچی

من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت می‌سوزی!

بی سیمچی

هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد!

یاد شهدای عزیز تنها با دیدن عکس آنها زنده نمی‌شود. زنده نگه داشتن یاد آنها در تداوم راهشان است،چرا که کار آنان ناتمام مانده است. شهید امیر اربابی

بایگانی
آخرین نظرات
۰۹
آذر

یــکی از بچه های تفحص اصفهان می گفت :

رفتیــم در خونــه ی شهیــد خبر بدیم که بیاید استخونـهای

شهیـدتون معراج شهداست ، بیایید تحویل بگیریــد،می گفت رفتیــم

در زدیــم، دختــری اومد در رو باز کــرد.

گفتم شما با ایــن شخص چه نسبتی داری ؟ گفت : بابامه

چی شده ؟ گفتــم :جنازه شو پیــدا کردن،می خوان پنجشنبه ظهر بیارن.

دیــدم دختره گریــه کرد،گفت :یه خواهش دارم ، رد نکنیــد ،

گفت : حالا که بعد ایــن همه سال اومده ظهر نیاریدش شب جنازه رو بیارید.

شب شد، همون روز مد نظر تابــوت رو با استخون ها برداشتیــم ببریم

به همون آدرس ، تا رسیدیم دیدیــم کوچه رو چــراغ زدن ،

ریسه کشیــدن ، شلوغه ، میــان ، می رن ، گفتیم چه خبــره ؟

رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبــره ؟

گفتن : عروسی دختــر ایــن خونه است !

می گه تا اومدیم برگردیــم،دیدیم دختــره با چادر دویــد تــو کوچه ،

گفت : بابامو نبریــد ، من آرزو داشتم بابام سر سفـره ی عقد بیــاد ،

من مهمونی گرفتــم، هرکی از در میآد می گه بابات کجاست ؟

بابامُ بیاریــد !

باباشو بردیــم، چهار تا استخون گذاشت کنــار سفره ی عقد . .


السلام علیک یا ام البـکاء یا رقیــه خاتون سلام الله علیها . .


  • علی صالحی
۰۹
آذر


جنگـــــــــــــــ قلم، علم و اندیشه است


کارتان را برای خدا نکنید،برای خدا کار کنید

تفاوتش این است که ممکن است حسن(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم 

برای رضای خدا....


"شهید سید مرتضی آوینی"


  • علی صالحی
۰۹
آذر

یکی می گفت:دلت پاک باشه،حجاب رو بی خیال . 

دوستش پاسخ داد:پس برو مردم آزاری کن و بعد بگو دلم پاک بود.دروغ بگو و توجیه کن دلم پاک بود. آیا کسی این توجیه رو از شما می پذیره؟


عمل انسان ناشی از عقیده ای ست که در دل دارد.نمی شود کسی دلش پاک باشد و عملش ناپاک...


  • علی صالحی
۰۹
آذر

شب عملیات پلاکشو کند و انداخت سمت سیم خاردارها!


بهش گفتن این چه کاریه! اگه شهید شدی خونوادت چه گناهی کردن


که یه عمر چشم انتظار بچشون باشن!


گفت یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهید بشم


جنازمو میبرن توی محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!


از خدا خجالت کشیدم!


شهدا به چه چیزایی فکر می کردند


من و تو به چی فکر می کنیم!!؟؟ 


  • علی صالحی
۰۹
آذر

استاد فاطمی می فرمایند:

خانمی است شوهرش بسیار متدین و اهل نماز و روزه

خانم افسرده شده است. رسیدگی کردیم دیدیم ۲۰ سال این آقا صبح گفته خداحافظ

شب گفته سلام. بله، همان آدم مومن مقدس. نماز جماعتش را همه در مسجد خوانده 

و آمده است. بله بعضی ها دین را مسخره کرده اند. دین این نیست که عزیز من. شب 

می آید خانه. حاجی شام داریم ، بیاورم؟ با یک لحنی می گوید: چی داریم؟ یک لقمه خورده می گویند حاجی خوابش برد. صبح هم بیدار شده نماز و تعقیبات. بعد هم با اخم خداحافظ نه یکی نه دوتا، بلکه یک گونی پرخانم ها نامه نوشتند.


حرفشان این است که جیبمان پر از پول است

طلا، امکانات و خانه بزرگ.... ولی محبت ندیدیم.


این موضوع یک طرفه نیست. از آن طرف آقا داریم که خانم افسرده اش کرده است. 

این قدر خانم بداخلاقی کرده آقا نمی داند چه کار کند؟ یک خرده بنشینید محاسبه 

نفس بکنید. در بهار درختان را هرس می کنند، چندتا گل می کارند. چند تا گل بکارید

گل رافت و عطوفت بکار

خانم، آقا! ببینم می توانی اخلاقت را خوب کنی می توانی فریاد نزنی می توانی غضبت 

را کنترل کنی وقتی به باغچه رسیدگی می کنند، بعضی گیاه ها را که خشک شده

در بهار از ریشه در می آورند. این تکبر را بیندازید دور. گیاه از خود راضی بودن را بینداز دور

پس کی می خواهیم متحول شویم ؟ 


  • علی صالحی